حلال های ممنوعه

محرم شدن برای دوستی - راه پاکی که ورود ممنوع است

حلال های ممنوعه

محرم شدن برای دوستی - راه پاکی که ورود ممنوع است

آخرین وضعیت

دوستان عزیز سلام 

نماز و روزه تون قبول 

ممنون از تماس هاتون   

خانم ها و آقایونی که مشخصاتشون با هم تناسب کافی داشته باشه به هم معرفی می شن . 

فراموش نکنین مشخصات کلی خودتون و شرایط طرف مقابلتون رو ( از نظر سنی و مالی و محل سکونت ... ) حتما بنویسین .  

هر چقدر مشخصات و شرایط رو دقیقتر بنویسین ، پیدا کردن فرد مناسب راحت تر می شه . 

در ماه مبارک رمضان ، دلتون را صاف کنین ، از درگاه خدا طلب هدایت و عاقبت به خیری کنین و از او درخواست کنین از گناه و معصیت دورتون کنه و در عوض ، راه حلال رو براتون باز کنه .  

التماس دعا

پیام ها و درخواست های شما

دوستان عزیز  

ضمن تشکر از نظرات ، پیامها و درخواستهاتون،   

به عرض می رسونم که هیچ پیامی رو برای نمایش در جعبه پیامها ، تایید نخواهم کرد تا فرصت سوء استفاده برای آدمهای کم ظرفیتی که پیامهای دیگران رو میخونند و از همون جا به وبلاگ یا ایمیلشون دسترسی پیدا می کنند ،  پیش نیاد .  

 

ولی مطمئن باشین در اسرع وقت به همه پیامها و درخواستها پاسخ می دم . 

دست دوستی

توصیه می کنم ماجرای پایین رو بخونین . 

ماجرای دوستی و محرم شدن یه خانم و آقای مقید و محترمه  . 

 

در مقابل روابط نامشروع ، از این نمونه ماجراها هم کم نیست .  

کدومش آرامش و لذت بیشتری به همراه داره ؟ 

اگر نیاز به راهنمایی بیشتری دارین ، از طریق همین وبلاگ با من تماس بگیرین. 

 

اگر مایلین با فرد مناسبی برای محرم شدن آشنا بشین ، می تونین مشخصات خودتون و بایدها و نبایدهاتون در مورد طرف مقابل رو برام بفرستین . سعی می کنم افراد متناسب رو به هم معرفی کنم. 

 

با توکل به خدا ، درهای رحمت الهی باز میشه.

ماجرای یک رابطه حلال ( ازدواج موقت )

 

علی آقا یکی دو سال بود که از همسرش جدا شده بود . علت اصلی طلاق ، رفتار عصبی و بی احترامی های مکرر همسرش بود و ... 

بگذریم ، به موضوع این وبلاگ ربطی نداره . 

نگرانی از تکرار اون ماجراها ، مانع می شد که علی آقا به فکر تجدید فراش باشه . البته دلایل دیگری هم داشت ، مثل اوضاع نامناسب اقتصادی به دلیل پرداخت مهریه، مراقبت از فرزندان و ... 

ولی هم تنهایی و هم نیازهای غریزی ، خیلی اونو تو فشار گذاشته بود. 

اون روزها هنوز موبایل انقدر راحت در دسترس همه نبود و علی آقا هم، حتی اگه موبایل داشت ، از اونهایی نبود که بتونه به این راحتی ها به هر خانمی که رسید باهاش گرم بگیره و بهش شماره تلفن بده و ...    

علی آقا مرد مومن و  مقید و آبروداری بود .

مشکل بزرگ علی آقا این بود که ارتباط برقرار کردن با زن نامحرم براش خیلی سخت بود، چه برسه به رفیق شدن و ... 

تا این که تصمیم گرفت بره سراغ اینترنت . وبلاگ بنویسه، وبلاگ بخونه، به سایتهای مرتبط با نیازش سر بزنه و ... 

 

 ...

پروانه خانم ، تو خونواده مقید و محترمی به دنیا اومده بود . متاسفانه اشتباهات خونواده و خامی دوران جوونی خودش، باعث شده بود گیر یه شوهر معتاد بیفته و چند سالی رو در کنار  اون با خون دل زندگی کنه . بالاخره هم زندگی اش به جدایی ختم شد و با تک فرزندش ، برگشت خونه پدری .  

معلم بود . از نظر مالی در مضیقه نبود و به کسی نیاز نداشت ،  ولی بلافاصله بعد از طلاق، احساس تنهایی بدی به سراغش اومده بود . 

تو محل کار، غیر از مدیر مدرسه که خانم پخته و با تجربه ای بود، کس دیگه ای از ماجرای طلاقش خبر نداشت . همون خانم مدیر، وقتی باخبر شد پروانه خانم از همسرش جدا شده ، از نظر عاطفی زیر پر و بالش رو گرفت . گاه گاه که  دلش می گرفت می رفت پیش خانم مدیر و براش درد دل می کرد . اونم مثل یه خواهر مهربون ، پای درددلاش می نشست . 

به توصیه خانم مدیر بود که ماجرای طلاقش رو از بقیه همکارا، مخفی نگه داشت . 

و باز هم به توصیه خانم مدیر بود که تصمیم گرفت فعلا تا چند سال ، فکر ازدواج رو از سرش بیرون کنه ،چون ... 

بگذریم ، دلایلش رو خودتون بهتر می دونین . 

ولی بدجوری احساس دلتنگی و تنهایی می کرد . گاهی هم نیازهای غریزی اش انقدر بالا می گرفت که ... به گریه می افتاد. 

نمی دونست باید چه کار کنه . ادم نمازخونی بود .حلال و حروم سرش می شد ... 

 اهل رفیق بازی نبود . حتی اهل مجردی بیرون رفتن با خانمهای دیگه هم نبود ، چه برسه به رفاقت با آقایون .  

تنها راه سالمی که پیدا کرده بود برای این که کمی از دلتنگی هاش کم کنه و بتونه گاهی بدون افتادن به روابط حروم ، با  آقایون ارتباط برقرار کنه ،اینترنت بود . گاهی اوقات هم با مردایی تو اینترنت آشنا می شد که وضعیت مشابهی داشتن، ولی با تجربه بدی که از زندگی اولش داشت ، نمی تونست بهشون اعتماد کنه . تا این که ...

 

...

رگه هایی از پاکی و صداقت ، تو حرفای علی آقا می درخشید . برای همین پروانه خانم دلش نمی اومد مثل دفعات قبل ، به طور یک طرفه ، ارتباطش رو قطع کنه  .  حداقل تا وقتی که این ارتباط تو اینترنت بود ، می تونست رو علی آقا به عنوان یه دوست خوب حساب کنه . 

کم کم پروانه خانم، شیفته صداقت علی آقا شد و علی آقا ، محو مهربونی پروانه خانم . 

و سرانجام ... قرار ملاقات گذاشتن.  

برای هردشون عجیب بود که چطور علی رغم همه قید و بندهای اعتقادی و حتی بی اعتمادی هایی که به جنس مخالف داشتن، دلشون می خواست برای یه بار هم که شده ، رو در رو همدیگه رو ببینن . و یه چیز عجیبتر ...

اونها قبل از ملاقات رو در رو هم فهمیده بودن که بنا به دلایل مختلف ، حتی اگه هیچ مانع دیگری هم سر راهشون نباشه، برای ازدواج با هم ساخته نشدن . 

فهمیده بودن که تفاوتهای فرهنگی و اعتقادیشون مانع می شه که بتونن یه خانواده خوشبخت و سازگار و موفق تشکیل بدن .  

می دونستن برای زیر یه سقف زندگی کردن ، باید خصوصیات مشترک بیشتری داشته باشن .

ولی در عین حال ، هر دو صفات خوبی داشتن که اجازه می داد به عنوان دوست ، در کنار هم باقی بمونن و به هم اعتماد کنن . علی آقا مرد صادق و درستکاری بود و پروانه خانم هم زنی مهربون و اروم . 

این بود که از روی کنجکاوی یا هر حس دیگه ای ، قرار ملاقات رو گذاشتن.

بعد از ملاقات ، چیزی که هر دو بهش اعتراف کردند این بود که  پیدا کردن یه آدم قابل اعتماد ، تو دنیای واقعی یا مجازی ، که بشه بدون ترس از سوء استفاده باهاش دوستی کرد ، کار خیلی سختیه .  

برای همین ، علی رغم این که می دونستن این رابطه به ازدواج ختم نمی شه ، دلشون نمی اومد از دوستی با هم صرف نظر کنن . به خصوص که هر دوشون یه راز مشترک داشتن ... 

اول روشون نمی شد بهش اقرار کنن ولی تو ملاقات های بعدی ... 

بالاخره پیش هم اعتراف کردند که نیازهای غریزی آزارشون می ده و تا حالا نتونستن به کسی اعتماد کنن ...

این بود که سرانجام  به هم محرم شدند (ازدواج موقت) ، فقط برای ادامه دوستی و پاسخ گویی یه نیازهای عاطفی و غریزی ...  

و تا وقتی که یکی از اون ها تصمیم بگیره ازدواج کنه . 

 

 

شروع دوستی

سلام 

تنهایی ؟ 

دل  تنگی ؟

دلت یه دوست متفاوت می خواد ؟ 

یکی که از جنس مخالف باشه ؟   

که باهاش خلوت کنی ؟ 

در کنارش، ولو برای مدتی کوتاه، از غمها و دلتنگی ها و نگرانی هات فاصله بگیری ؟    

...

چرا پیداش نمی کنی ؟  

اعتقادات دینی ات مانع می شه ؟  می ترسی تو گناه بیافتی ؟

 هر چیزی راهی داره. منم مثل خودتم . ترکیبی از اعتقادات و غریزه . 

این دو تا با هم در تضاد نیستن .میشه آدم، مومن و نماز خون باشه، ولی به غریزه اش هم برسه. 

لذت های غریزی، فقط مال آدمهای بی دین و لاابالی نیست . چرا اونا راحت به نیازهاشون برسن ولی من و تو ، خودمون رو از هر لذتی محروم کنیم ؟ 

مگه ما مرتاضیم ؟ 

یا کشیش و راهبه ایم ؟ 

نه این طرز فکرها تو دین ما راهی نداره . دین ما برای نیازمون راه چاره گذاشته . راه حلال.

فرقی نمی کنه خانم باشی یا آقا . دوستی با جنس مخالف، راه حلال هم داره .  

از فریب خوردن می ترسی ؟ 

راه داره . 

از حرف مردم می ترسی ؟ 

اونم راه داره . 

خجالت می کشی ؟ 

اونم راه داره .

 

قبلا تو عشقت شکست خوردی و حالا از ایجاد رابطه می ترسی ؟ 

دیگه نمی خوای عاشق بشی ولی نمیدونی با نیازهای غریزی ات چکار کنی ؟ 

می خوای عاشق بشی ولی نمی تونی اعتماد کنی ؟ 

 

منم مثل تو بودم. 

ولی خدا راهش رو بهم نشون داد. 

این راه برای همه بازه . 

می خوام تجربه هام رو بهت بگم .  

 

این وبلاگ به درد همه می خوره . دختر و پسر ، مرد و زن . 

ولی به خصوص برای کسایی نوشته می شه که قبلا یک بار تو زندگی مشترک شکست خوردن و فعلا قصد ازدواج مجدد ندارن ، اما اگه راه مناسبی پیدا بشه ،دلشون می خواد دوستی حلال با جنس مخالف رو تجربه کنن و ازش لذت ببرن.